انجمن اسلامی دانشجویان مستقل

دانشگاه قم

همایش تدبیرها و توفیقات سیاست خارجی با حضور دکتر سعید زیباکلام / دوشنبه 24 فروردین ساعت 10 صبح

هفته نامه سوزنبان
کتابخانه
گزارش تصویری
رسانه سوزنبان
لوگو سایت
لوگوی نویسندگان
تبلیغات
مطالب در دست تهیه

شین مثل شهید... (خانم بختیاری)

| دوشنبه, ۲۹ مهر ۱۳۹۲، ۰۹:۴۳ ق.ظ

شین مثل شور، مثل شادی، مثل شهید...

گاف مثل گلزار، مثل گمشده، مثل گمنام......شهید گمنام

وقتی تورا ای بهارانه، از مأمنت جدا کردند و تو به حکم تکلیف به دستور معشوق ازلی لبیک گفتی وآن آشیانه ای را که با عشق برگزیده بودی رها کردی و یکبار دیگر از آنچه دوستش داشتی گذشتی، فهمیدم که باید اینگونه  ایثار کرد...وحالا عطر حضورت در فضا   پیچیده است، عطر روح نواز و خداییت، خدایی بودن، خدایی ماندن، خدایی شدن را به ارمغان می آورد..

     چه شده است؟چه حادثه ای رخ داده است؟که تو را فراخوانده اند یاران شهر نشینت! بازآی ورسالت خود را در پناه گمنامی با زمزمه زیبای هستی ات بر پیکره ی اندوهمان بخوان. وبه یادمان بیاور رسالت انسانی انسان را…ای شهید،غمواره های مادرانه در انتظار قدوم تو، شعر ناب، شور و شعف می شوند که باز مردی از دیار کربلای ایران؛ پا به غربتکده ما می گذارد و باحضورش شور خدایی را یک بار دیگرهدیه می کند. وتفسیر این کلمه "گمنام"؟؟؟کسی که گمنام نیست، بلکه آشناترین واژه در پستوی خسته و سیال ذهنمان است وبا ما آشنا تر از هر زمانیست،چه نام دارد؟رسم او چیست؟ چه فرقی می کند؟ پیوند ما در ورای زمان ومکان شکل گرفته است  پیوند محکمی که از جنس نور،از جنس توای شهید و از جنس شهادت، بر دلمان ریسمان خدایی زده است..گمنام نیستی...نبوده ای ...هرگز...

       ای خلاصه خوبی ها..خوش امدی..به اینجا....

       به اینجا که رهگذرانش در نهایت طلب ،بر دروازه های عشق خونین چشم وخونین دل،به انتظار تو نشسته اند.خوش امدی...منتظرت بودیم ،دل حضورت را حس می کرد وپیوند روحانی خویش را منکر نمی شد..دلمان اما از غربت این خفته ی در خاک،که حتی حریمی به کوچکی  سقف نگاهمان ندارد،گرفته است!!!پس با چه رویی ،و چگونه بخوانمت؟؟ دعوتت می کنم به دل،نه به مکان که آنگاه شرمنده ات می شویم مثل تمام این یکسال که هر صبح و شام شرمنده همسنگرگمنامت، بودیم.دعوتت میکنم به جان،به روح وبه حیاتم نه به استقبال با شکوه که دیر می رسد خبرهای رسمی اش، گرچه دلم از آمدنت اگاه بود....خوش آمدی...

بگذاریم و بگذریم...که رنجواره هازیاداست وما خسته ازگفتن...وقت تنگ است مسافربا من سخن بگو، به من بگوکدامین آیه های عشق وایمان را در نهایت طلب خواندید که اینگونه استجابت شدید؟به غفلتم؟؟؟ با کرمت کبوترم کن و بگذار در دامان تو خوشه های نور را جست وجو کنم.وازلطف وجود تو، دمی ازخودم به سوی خدا،عاشقانه بگریزم.

  • ۹۲/۰۷/۲۹

شهید گمنام

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">